ضرب المثل خدا روزی رسان است اما یک سرفه ای هم باید کرد!
داستان ضرب المثل های ایرانی ،ضرب المثل
شخص سادهلوحی مکرر شنیده بود که خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است. به همین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد. به این قصد یک روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همین که ظهر شد از خداوند طلب ناهار کرد. هرچه به انتظار نشست برایش ناهاری نرسید تا اینکه شام شد و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم به راه ماند.
چند ساعتی از شب گذشته درویشی وارد مسجد شد و در پای ستونی نشست و شمعی روشن کرد و از «دوپله» خود قدری خورش و چلو و نان بیرون آورد و شروع کرد به خوردن.
مردک که از صبح با شکم گرسنه از خدا طلب روزی کرده بود و در تاریکی و به حسرت به خوراک درویش چشم دوخته بود، دید درویش نیمی از غذا را خورد و عنقریب باقیش را هم میخورد بیاختیار سرفهای کرد. درویش که صدای سرفه را شنید گفت: «هرکه هستی بفرما پیش» مرد بینوا که از گرسنگی داشت میلرزید پیش آمد و بر سر سفره درویش نشست و مشغول خوردن شد وقتی سیر شد درویش شرح حالش را پرسید و آن مرد هم حکایت خودش را تعریف کرد. درویش به آن مرد گفت: «فکر کن اگر تو سرفه نکرده بودی من از کجا میدانستم که تو اینجایی تا به تو تعارف کنم و تو هم به روزی خودت برسی؟
شکی نیست که خدا روزی رسان است اما یک سرفه ای هم باید کرد!»
منبع:khorasannews.com
- ۹۴/۰۵/۱۰