چهره های گیاهخوار؛ از تتلو تا جواد رضویان
مجله زندگی ایده آل:
داستان ابوعلی سینا و قصابِ پرخور را شنیدهاید؟ همان قصابی که به خاطر
افراط در گوشتخواری و چربیخواری سکته کرد و بوعلی سینا چند دقیقه قبل از
اینکه دفن شود قلبش را به کار انداخت و او را به زندگی برگرداند. بوعلی
سینا، پزشک شهیر ایرانی یکی از اولین «آدممعروف»هایی است که به خاطر صحت و
سلامتی، «گیاهخواری» را انتخاب کرد و آن را تبلیغ هم میکرد. شاید به
خاطر مشاهدات و تجربههایی مثل ماجرای قصاب این تصمیم را گرفته بود.
اگر
در آن روزها گیاهخواری پدیدهای عجیب و غریب و کمیاب به حساب میآمد، اما
در این زمانه هر روز فراگیرتر میشود و «آدم معروف»های امروزی هم آن را
به عنوان بخشی از سبک زندگی شخصی انتخاب میکنند؛ مثل امیر تتلو که در صفحه
اینستاگرام خود، بارها تبلیغ این رفتار غذایی را کرده و بشارت و انذاری به
راه انداخته که بیا و ببین. تتلو به تنهایی این ظرفیت را دارد که موضوع
هر بارِ پیشخوان را تعیین کند. حالا که سوزن او روی گیاهخواری گیر کرده،
بهترین زمان است تا این رفتار غذایی و علاقه و تنفر آدمهای معروف به آن،
سوژه و بهانه پیشخوان باشد.
تتلو مثل سهراب سپهری
نگاه به بازوهای ورزیده و خالکوبیهای عجیب و غریب روی دست و پایش نکنید. تتلو یکی از مهربانترین قلبها و لطیفترین روحها را دارد. در تتلو یک سهراب سپهری زندگی میکند که شاید بعضی وقتها شعرهای درست و درمانی نسازد یا کوک نخواند، اما او را در برابر محیط زیست و موجودات، لطیف و آسیبپذیر کرده است؛ طوری که دلش برای همه میسوزد و غصه میخورد. از فوتبالیست بگیر تا گوساله و … همه را دوست دارد و سعی میکند از آنها نگه داری کرده، مشکلشان را حل کند. این سهراب سپهری درون تتلو یک جایی بیشتر دست به خودنمایی زده و آن هم گیاهخواری است. تتلو چندی پیش با انتشار عکسی از یک گوساله حمایت خود را از حیوانات و البته گیاهخواری اعلام کرد و روی عکس نوشته بود:
«گوشت گوساله میخورید؟ هیچ اندیشیده اید چیزی که به آن گوشت گوساله میگویید، در حقیقت گوشت یک بچه کوچک است که از مادرش جدا شده و در ترس و وحشت کشته شده است تا عضلات نحیفش خوراک یک وعده شما باشد. به آگاهی پشت نکنید و هماکنون تصمیم بگیرید و گیاهخوار شوید.»
این پایان تبلیغات او برای گیاهخواری نبود و تصویری از نان بربری، قارچخواری و ذرت خواریاش را در اینستاگرام منتشر کرد و درحالی که میخواست اشتها و رضایت خود را از این داستان نشان بدهد، نوشت: «کی گفته ما گیاهخوارها ضعیفیم؟!؟ خیلی هم قوی هستیم!! برم تو زمین فوتبال میفهمین چی میگم!!!»
تتلو قبلترها نشان داده بود که یک علی دایی درون هم دارد و عشق فوتبال است. سهراب سپهری گیاهخوار هم که تازه کشف شده و این امیدواری وجود دارد، به زودی صادق هدایت درون او هم شکوفا شود و شروع به نوشتن جلد دوم « فوائد گیاهخواری» کند؛ پس منتظر بمانید.
چاووشی؛ خسته گیاهخوار
محسن چاووشی یکی از خستهترین آدمهایی است که از بدو تاریخ تا به امروز زاده شده است؛ از آن خستههای خوب و به قول خودش « خسته و حیران».
این آدم خسته و حیران خیلی تلاش نمیکند عادتها، رفتارها و علایقش را توی بوق کند. یک کنج و گوشهای برای خود تعریف کرده و هر از گاهی از آن بیرون میآید و شعر و ترانهای میخواند و باز به همان کنج برمیگردد. این آرامش و پاسخ ندادن و وارد دعوا نشدنها از دیدگاه خودش به یک چیز برمیگردد؛ « گیاهخواری». او باور دارد خوردن گوشت حیوانی که در ترس و اضطراب و عصبیت کشته میشود، نمیتواند آدم را به آرامش برساند. معمولا نیمهشبها روی آهنگهایش کار میکند و مجبور است غذای این شبکاری را هم خودش تهیه کند. سوپهای خوشمزهای درست میکند که البته از خالق این همه اثر خوب، چیز عجیب و بعیدی نیست.
اگر عکسهای یک سال قبل او را با عکسهای یکی، دو ماه اخیر مقایسه کنید، میبینید که این گیاهخواری باعث کاهش وزن او هم شده است. محسن چاووشی آدم با ارادهای است و میتواند با برگزاری کنسرتهای عجیب و غریب، سلطان موسیقی پاپ هم باشد؛ منتها خسته است؛ میفهمید؟ خسته است. نمود این اراده در همین گیاهخواری است. محسن چاووشی را دست کم نگیرید. او آنقدر محبوب و تواناست که بتواند با چشم بر هم زدنی طرفداران خود را گیاهخوار کند. اما آنقدر خسته و حیران هست که نخواهد سبک زندگیاش را به کسی قالب کند.
جواد رضویان؛ گیاهخوار مظلوم
« زهتاب »، مالک بیمارستان « در حاشیه » با آن حجم از دریدگی و وقاحت و کلاهبرداری، در پشت صحنه یک آدم مظلوم و بیآزار است. حتی زحمت غذاهای مخصوص گیاهخواری را هم به تیم آشپزی نمیدهد و از منزل غذا میآورد. جواد رضویان با همین دو پاره استخوانی هم که دارد، گیاهخواری پیشه کرده و به فکر سلامتی است. جواد رضویان به تنهایی این نظریه را که گیاهخواری آدمها را ضعیف میکند، باطل کرده است. اگر این طور بود، الان جواد رضویانی وجود نداشت که همه چیز «باس ماس» او باشد.
فرهاد آئیش و مائده طهماسبی مجبور به گیاهخواری شدند
یک بوی بد فرهاد آئیش را گیاهخوار کرد. یک روز که فرهاد آئیش و مائده طهماسبی به رستوران رفته بودند، مقداری از کباب کوبیدهای که سفارش داده بودند، اضافه آمد و آن را در ظرف یکبار مصرف گذاشتند و با خود به داخل ماشین بردند. بعد از ناهار که برای کاری از ماشین بیرون رفته بودند و پس از مدتی برگشتند فاجعه اتفاق افتاده بود و بوی بد و وحشتناکی ماشین را پر کرده بود. فرهاد آئیش و مائده طهماسبی همانجا تصمیم گرفتند گیاهخوار شوند؛ اتفاقی که شاید برای خیلی از ما افتاده باشد، اما ما را مجاب به گیاهخواری نکرده است. البته لذت کبابخواری آنقدر هست که نتوان به راحتی گیاهخوار شد.